رفتن به مطلب
ایران سی اف سی

دانلود رمان نجوا نودهشتیا

امتیاز دادن به این موضوع:


براي جلوگیری از تکراری شدن تاپیک ها قبل از ارسال از قسمت جستجوی سایت استفاده کنید. تاپیک های تکراری حذف خواهند شد.

تاپیک ها باید در انجمن های مناسب زده شوند. قبل از ارسال تاپیک عنوان انجمن را بخوانید.

ارسال‌های توصیه شده

دانلود رمان نجوا نودهشتیا

دانلود رمان نجوا نودهشتیا

دانلود رمان نجوا نودهشتیا

 

دانلود رمان نجوا نودهشتیا

خندید وگفت :آره بشین به محمد اقا آبدارچی میگم بره داروهات روبگیره ..خودمم بیرون کار دارم ..میتونی تا زمانی که میره داروهات رو بگیره با خیال راحت رو تخت گوشه اتاق دراز بکشی ..حالت اصلا خوب نیست .. رفتم سمت میز شکلاتی رنگش …دفتر چه رو برداشتم وگفتم :مرسی ..بهتره خودم برم بگیرم ..بعدم برم خونه .. خندید وگفت :باید اوخ شی سپیده خانوم ..یک پنی سیلین که بخوری ..خوب میشی .. وای پنی سیلین نه ..از دردش که بگذریم من حساسیت داشتم … سریع گفتم :جناب من حساسیت دارم … لبخندی زد وگفت که همون ترسه دیگه .. تو درونم گفتم :آره ترسم هست ..اما گفتم :نخیرم ..یک بار که برام تجویز شد ..اولش روم تست کردن که متوجه شدن حساسیت دارم …خداحافظ مرسی … بلند شد وگفت :چه تهاجمی ..خیلی خب به طاها سلام برسون .ببین ..واست آنتی بیوتیک مینویسم ..بهتره سر وقت بخوری ..گلوت چرکی شده … بعد دفترچه رو ازدستم کشید ونوشت …تشکر کردم ورفتم سمت منشی ودست کردم تو کیفم پول ویزیت رو بدم که گفت :سپیده زن داداشمی برو زشته …حساب کنی سرمو می کوبم به دیوار خجالت بکشین … بازم تشکر کردم ورفتم داخل ماشین نشستم …دارم تموم میکنم انگاری …سرم علاوه بر این که سنیگین شده بود ..سوزش چشم هم اضافه شده بود وآبریزش اشک هم بالای همه دردام آمد …خدایا چطور تا خونه برم …صدای گوشی بلند شد ..اشکی که میومد پایین رو پاک کردم وبدون این که نگاه کنم به شماره ..سرم روتکیه دادم به عقب ماشین وگفتم :بله بفرمایید … صدای نگرانش آمد که گفت :سپیده ام ..خوبی ؟؟چرا صدات انقدر گرفته ؟؟ببین دارم بر میگردم کجایی؟؟.. صدای یکی از اون ور آمد که گفت :طاها بشین سرجات ..نرو ..بفهم … خیلی بی رمق شده بودم درجواب گفتم :نمی ..نمی خواد ..بیایی جناب ..هاشمی لرز افتاده بود به وجودم .صداش میومد که انگار داشت بحث میکرد به کسی که پشت تلفن بود ومیگفت:دیونه نمی بینی حالش خرابه ..باید برم پیشش ..این حرفا حالیم نیست صدای شکستن آمد اما رمق پلک باز کردن هم نداشتم …تنم داغ بود خیلی داغ ..گرمم شده بود …به سختی استارت زدم وشیشه رو پایین کشیدم …بارون خیلی ریز میومد …تموم کوچه خلوت شده بود …بوی خاک نم خورده ..تن داغ وخسته ام رونوازش میکرد ..ریه هام روپر کردم ازاین بوی دلنشین …با سستی دنده رو عوض کردم …صدای خسته طاها هم میومد که میگفت :سپیده کجایی؟؟…بگو سریع میام دنبالت … با

نوشته دانلود رمان نجوا نودهشتیا اولین بار در نودهشتیا| 98ia | دانلود رمان جدید. پدیدار شد.

نمایش متن کامل

سلام به همه 8->

یه مدت نبودیم L-)

الانم نیستیم :-?

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

در تاپیک ها، اگر سوال يا نظر خاصي نداريد لطفا فقط از دکمه می پسندم و ... استفاده کنيد. نظراتي مانند مرسی، خوب بود، ممنون و ... شامل اسپم هستند و باعث کاهش کيفيت پست ها مي شوند.

بالا آوردن تاپیک ها و پست ها قبل از 48 ساعت ممنوع است و موجب حذف آنها خواهد شد.

لطفا به جای بروز کردن تاپیک های قدیمی در نظر شروع یک تاپیک جدید باشید مگر این که لازم به بروزرسانی تاپیک مربوطه باشد.

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...

اطلاعات مهم

لطفا قبل از عضویت و همکاری با ما قوانین را مطالعه کنید.