رفتن به مطلب
ایران سی اف سی

دانلود رمان در پی تاریکی نودهشتیا

امتیاز دادن به این موضوع:


براي جلوگیری از تکراری شدن تاپیک ها قبل از ارسال از قسمت جستجوی سایت استفاده کنید. تاپیک های تکراری حذف خواهند شد.

تاپیک ها باید در انجمن های مناسب زده شوند. قبل از ارسال تاپیک عنوان انجمن را بخوانید.

ارسال‌های توصیه شده

دانلود رمان در پی تاریکی نودهشتیا

دانلود رمان در پی تاریکی نودهشتیا

دانلود رمان در پی تاریکی نودهشتیا

نام رمان: در پی تاریکی

نویسنده: عرفانه میرزانیا

ژانر : عاشقانه

تعداد صفحات : ۶۹۲

خلاصه رمان:

تاریکی را کجا مینامی؟؟
آن اتاق فرو رفته در ظلمات؟؟
تاریکی همه جا هست…
در زندگی من…
در زندگی تو…
گاه تاریکی چاهی میشود و تورا در قعر خودش فرو میبرد…
آنقدری که هرچقدر دست و پا بزنی و تقلا کنی راهی برای نجات از آن تاریکی مطلق نداری….
گاه تاریکی دریایی میشود مواج و پر تلاطم…
آنقدر با پستی و بلندی هایش حرکت میکنی تا بالاخره به ساحل میرسی…
حال میخواهم راوی داستانی باشم از نوع تاریکی دریا مانند…
میخوام بنویسم از تاریکی که در پسش چیز هایی منتظرمان است که فکرش راهم نمیکنی…
داستانی پر تلاطم و مواج…
داستانی از قعر تاریکی تا به دنبال روشنایی…
داستانی به اسم #در_پی_تاریکی
به قلم: #عرفانه_میرزانیا

بخشی از رمان:

نگاهی به صورت اخموی محمدرضا کرد…
چیزی همانند نگرانی و ترس را در صورتش میدید..
آرام سمت محمدرضا رفت و دستش را گرفت…
او نگاهی به همسر و نوعروسش کرد و لبخندی به چهره اش پاشید و آرام در گوشش گفت:”دیگه
مال هم شدیم بانو…”
مریم از شنیدن کلمه “بانو” دلش لرزید و خجالت کشید و سرش را پایین انداخت…این بانو گفتن
ها همانا و آب شدن تمام قند های عالم در دل مریم همانا….
این بانو گفتن ها برای یک زن چندین معنی دارد…
یعنی عشق…یعنی دوست داشتن….یعنی فدای بند بند وجودت و…
محمدرضا خنده ای سر داد:”فدای اون خجالت کشیدنت خانومم…خجالت نداره که عزیز
دلم….من شوهرتم…توهم خانومم”

سریع ازهم جدا شدند…
مریم از خجالت از محمدرضا فاصله گرفت و سرش را پایین انداخت.
صدای مادر محمدرضا که پسرش را در آغوش خود گرفته بود و میفشرد در سالن پخش
شد:”خوشبخت بشی پسرم…بیشتر از هرچیزی مراقب عروس گلم باش…”
مریم بانو روی چشم من جا
محمدرضا پیشانی مادرش را بوسید و او را از خود جدا کرد و گفت:”
دارن مادر…بیشتر از چشمام مراقبشم”
مادر محمدرضا سمت مریم آمد و اوراهم مانند پسرش درآغوش کشید و گفت:”نگران هیچی
نباش دخترم…پسرم قول داده…پای قولش هم هست…”
مریم با اطمینان لبخندی زد و مادرشوهر مهربانش را فشرد:”من به محمدرضا ایمان دارم خاله
نیره”
نیره از مریم جدا شد و کنار شوهرش احمد ایستاد…

پیج اینستاگرام:roman.98iia@

نوشته دانلود رمان در پی تاریکی نودهشتیا اولین بار در نودهشتیا| 98ia | دانلود رمان جدید پدیدار شد.

نمایش متن کامل

سلام به همه 8->

یه مدت نبودیم L-)

الانم نیستیم :-?

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

در تاپیک ها، اگر سوال يا نظر خاصي نداريد لطفا فقط از دکمه می پسندم و ... استفاده کنيد. نظراتي مانند مرسی، خوب بود، ممنون و ... شامل اسپم هستند و باعث کاهش کيفيت پست ها مي شوند.

بالا آوردن تاپیک ها و پست ها قبل از 48 ساعت ممنوع است و موجب حذف آنها خواهد شد.

لطفا به جای بروز کردن تاپیک های قدیمی در نظر شروع یک تاپیک جدید باشید مگر این که لازم به بروزرسانی تاپیک مربوطه باشد.

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...

اطلاعات مهم

لطفا قبل از عضویت و همکاری با ما قوانین را مطالعه کنید.