رفتن به مطلب
ایران سی اف سی

تن ندادن به اضطراب؛ رمز موفقیت

امتیاز دادن به این موضوع:


براي جلوگیری از تکراری شدن تاپیک ها قبل از ارسال از قسمت جستجوی سایت استفاده کنید. تاپیک های تکراری حذف خواهند شد.

تاپیک ها باید در انجمن های مناسب زده شوند. قبل از ارسال تاپیک عنوان انجمن را بخوانید.

ارسال‌های توصیه شده

«هرچه می‌خوانم نمی‌فهمم.» این اولین جمله‌ای بود که با صدایی بغض آلود گفت و سپس با چهره‌ای درهم به دست­هایش خیره شد و انگشتانش را به بازی گرفت.
می­گفت هنوز کتاب را باز نکرده، سرش گیج می­رود و تمرکز حواسش را از دست می­دهد، و وقتی هم که با هزار زحمت، حواسش را متمرکز می­ کند، جملات کتاب برایش هیچ مفهومی ندارد، و با اینکه وقت زیادی را صرف مطالعه می­ کند، از این همه مطالعه نتیجه‌ای نمی­ گیرد، و برای همین، امتحان امروزش را خراب کرده بود و معتقد بود که امتحان نیم ترم را بدتر هم خواهد داد و هیچ امیدی به کسب نمرۀ قبولی نداشت. 
پرسیدم :« حالا چه می‌خواهی بکنی؟» 
گفت:«اجازه بدهید که امتحان نیم ترم را ندهم؛ این طور فقط اعصاب خودم و شما را خرد خواهم کرد.»
پرسیدم: «اگر در امتحان نیم ترم شرکت نکنی، مشکلت حل خواهد شد؟» 
با ناراحتی گفت: «نه، اما حداقل نمره تک در کارنامه نیم ترمم نخواهم داشت و امیدوارم تا آزمون ترم بتوانم آن را جبران کنم.»
گفتم: «برای من مساله ­ای نیست که در این آزمون شرکت نکنی، اما فکر می­کنم که این کار اشتباه است و بهتر است به جای اینکه تسلیم اضطراب شوی و به خودت تلقین کنی که درس را نمی‌فهمی، با اعتماد به نفس در این امتحان شرکت کنی و مطمین باشی که موفق خواهی شد.»
با عصبانیت گفت: «شما حال و روز مرا درک نمی‌کنید. فکر می­ کنید که می ­خواهم از زیر کار در بروم و از روی تنبلی دنبال بهانه می­گردم؛ اما باور کنید که اصلاً مغز من کشش مطالب مشکل و پیچیدۀ فلسفه را ندارد، و من هر چه سعی می­ کنم و درس می­ خوانم، بی‌فایده است.»
می­دانستم آنچه که می­ گوید، واقعیت ندارد؛ زیرا او دانش آموز مستعد و باهوشی بود، اما اضطراب و ترس از عدم موفقیت، ذهن او را فلج کرده بود و تصوّر می­کرد که در این امتحان و شاید امتحانات دروس دیگر، موفق نخواهد شد.

گفتم: بیا با هم یک قرار بگذاریم: تو قول بده به روشی که می­گویم درس بخوانی و من هم تعهد می­کنم که اگر با وجود استفاده از این روش، موفق نشدی، نمرۀ آزمون نیم ترم را در نظر نگیرم.
از نگاهش مشخص بود که اطمینان چندانی به این روش ندارد؛ اما پذیرفت که در حال حاضر، این بهترین راه حل است که نظر هر دوی ما را تا حدودی تامین می ­کند.
قرار شد که به عنوان گام اول، هر روز مدت یک تا دو ساعت، بدون توجه به اینکه آنچه می ­خواند، می­ فهمد یا نمی ­فهمد، مطالعه کند، و حتی اگر احساس کرد که خواندنش بی فایده است، کتاب را نبندد و از مطالعه دست نکشد. همچنین قرار شد که هر دو روز یک بار، مرا از روند کار خود مطلع کند تا در صورت نیاز، آخرین راهکارها را در اختیار او قرار دهم.

دو روز بعد، شاگردم ناراحت­تر از قبل پیشم آمد و گفت: «هنوز معنی درس را نمی ­فهمم و جملات کتاب مثل یک دسته کلمات بی ­ربط، از مقابل چشمانم می ­گذرد و نمی ­توانم منظور نویسنده را درک کنم. مطمینم که روش شما فایده‌ای ندارد و نمره امتحانی­ ام بیشتر از 6 یا 7 نمی ­شود.»
از او خواستم که آرام روی صندلی بنشیند و سپس جملۀ ساده ای از کتاب را به او نشان دادم و خواستم که آن جمله را بخواند و خلاصه‌ای از مفهوم آن را بنویسد.جمله را خواند و پس از چند دقیقه، خلاصه‌ای از مفهوم آن را برایم نوشت؛ سپس به اعتراض گفت که درک مفهوم یک جملۀ ساده کاری ندارد، اما او مفهوم پاراگراف‌ها را نمی‌فهمد؛ یعنی نمی تواند ارتباط بین جملات را بیابد.
این بار، یک پاراگراف ساده را به او نشان دادم و خواستم بخواند و خلاصه‌ای از مفهوم آن را بنویسد. پس از گذشت دقایقی، بار دیگر خلاصه­ای از پاراگراف را نشانم داد و من متوجه شدم که مفهوم آن بخش از درس را بخوبی فهمیده است.
دانش آموز من همچنان راضی نبود و با دلخوری می‌گفت: این کتاب سخت است، اما شما از بخش آسان کتاب سؤال کردید؛ تازه الان کتاب روبروی من است و از سؤال‌های سخت شما نیز خبری نیست. من مطمینم وقتی که نمی­توانم مفهوم مطالب دشوار کتاب را بفهمم، معنی سؤال­های شما را نیز به هیچ وجه متوجه نخواهم شد.
به او گفتم که حاضرم هر بخش از کتاب را که بخواهد، در مقابلش قرار دهم تا او پس از دو یا سه بار خواندن، مفهوم آن را برایم بگوید؛ در ضمن تاکید کردم که به جای فکر کردن به نوع یا سختی سؤال‌ها، به یاری همین روش، مطالب کتاب را بخواند و آنها را پیش خود حلّاجی کند و خلاصه­ای از هر مطلب را تهیه نماید. به او گفتم که بعد از خواندن هر پاراگراف، خود را به جای معلم بگذارد و فکر کند که چگونه می‌توان از این پاراگراف سؤال طرح کرد؛ چون این بهترین راه برای درک عمیق مباحث درسی است.

سر جلسۀ آزمون، شاگرد من مضطرب‌تر از همیشه بود. او می­گفت که یک هفتۀ تمام، مطابق روش من درس خوانده، اما در حال حاضر همۀ مطالب کتاب را فراموش کرده است و مفهوم سؤال‌ها را نمی‌فهمد و حتی نوشتن یک جمله نیز برایش غیرممکن است؛ برای همین می­خواست که ورقۀ امتحانی خود را سفید بدهد و من نیز طبق تعهدی که داده‌ام، این آزمون را نادیده بگیرم. بار دیگر به او اطمینان دادم که سر قول خود هستم، اما از او خواستم که همچنان در سر جلسۀ امتحان حضور داشته باشد و سؤال‌ها را یک بار دیگر بخواند و در مقابل هر سؤال، آنچه به ذهنش (بی‌ربط یا با ربط) می ­رسد، بنویسد.
با اکراه پذیرفت و بعد از چند دقیقه، کم کم قلمش روی کاغذ به گردش درآمد و تا آخرین لحظۀ آزمون مشغول نوشتن بود.
هفتۀ بعد، وقتی در راهروی مدرسه، نمرۀ او را به اطلاعش رساندم، ابتدا با ناباوری نگاهم کرد و سپس با دلخوری گفت که او بچه نیست و نباید به خاطر تقویت روحیه یا هر اصطلاح روان­شناسی دیگر که من می‌دانم، به او ارفاق می­ کردم؛ اما وقتی ورقه‌اش را نشانش دادم، پذیرفت که پشت کردن به اضطراب، و تلاش و کوشش بسیار، باعث شده است که او نمره‌ای خوب کسب کند.

این ماجرا نشان می­ دهد که تن ندادن به اضطراب، اهمیت بسیاری دارد؛ زیرا افراد، تحت تاثیر اضطراب، شکست را پیش بینی می­کنند، و همین موضوع، باعث افت کمیت و کیفیت کار آنها خواهد شد.
در همین زمینه، دکتر « میشل جی ماهونی» و دکتر « مارشال اونر» مطالعات مفیدی انجام داده‌اند.آنها دربارۀ تاثیر اضطراب روی نتایج قهرمانان آمریکایی در مسابقات المپیک، بررسی­های متعددی انجام داده و به این نتیجه رسیده‌اندکه هر دو گروه برنده و بازنده، اضطراب مشابهی را تجربه کرده‌اند؛ اما وجه تمایز میان برندگان و بازندگان، طرز کنار آمدن آنها با این اضطراب بوده است.
ورزشکارانی که شکست خورده یا موفقیت کمتری کسب کرده بودند، به اضطراب خود توجه زیادی کرده و با افراط دربارۀ عواقب وخیم شکست، تقریباً همیشه در وحشت به سر برده بودند؛ اما ورزشکاران پیروز، اغلب اضطراب خود را نادیده گرفته بودند و بیشتر به کاری که باید می­کرده‌اند، توجه داشته‌اند؛ چون اضطراب خود را یک اختلال جزیی قلمداد کرده و تحت تاثیر عواقب منفی آن قرار نگرفته بودند؛ به عبارت دیگر، به وجود اضطراب معترف بودند، اما تسلیم آن نمی‌شدند.

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

در تاپیک ها، اگر سوال يا نظر خاصي نداريد لطفا فقط از دکمه می پسندم و ... استفاده کنيد. نظراتي مانند مرسی، خوب بود، ممنون و ... شامل اسپم هستند و باعث کاهش کيفيت پست ها مي شوند.

بالا آوردن تاپیک ها و پست ها قبل از 48 ساعت ممنوع است و موجب حذف آنها خواهد شد.

لطفا به جای بروز کردن تاپیک های قدیمی در نظر شروع یک تاپیک جدید باشید مگر این که لازم به بروزرسانی تاپیک مربوطه باشد.

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...

اطلاعات مهم

لطفا قبل از عضویت و همکاری با ما قوانین را مطالعه کنید.