رفتن به مطلب
برای اطمینان افزونه حرفه ای Yoast SEO Premium + extensions و قالب حرفه ای BeTheme - Responsive Multi-Purpose بصورت رایگان در سایت قرار گرفت. هر افزونه و قالب که مد نظر دارید با قیمت نصف از سایت های مشابه قرار می گیرد ×

دانلود رمان عطر خوشبختی نودهشتیا

امتیاز دادن به این موضوع:


براي جلوگیری از تکراری شدن تاپیک ها قبل از ارسال از قسمت جستجوی سایت استفاده کنید. تاپیک های تکراری حذف خواهند شد.

تاپیک ها باید در انجمن های مناسب زده شوند. قبل از ارسال تاپیک عنوان انجمن را بخوانید.

ارسال‌های توصیه شده

دانلود رمان عطر خوشبختی نودهشتیا

دانلود رمان عطر خوشبختی نودهشتیا

دانلود رمان عطر خوشبختی نودهشتیا

دانلود رمان عطر خوشبختی نودهشتیا

بار اول نبود كه از ان دستان مردانه كتك خورده است
پسرش كه با چشمهاي گرد شده شاهد ان صحنه بوده است
به خودش امد خودش را به مادرش رساند
پسر -: مامان خوبين؟؟
با خشم جلوي پدرش ايستاده شد و غريد
پسر-: بابا چطور به خودتون جرعت دادين روي مامانم دست بلند كنيد؟؟
ان مرد ظالم كه انگار حرفي را نشنيده است پسر خودش را از جلوي ديد اش پس زد و روبه ان زن زيباي روبه رويش گفت
مرد-: بيبين براي بار اخره ميگم من بچه ها رو با خودم ميبرم اگه توي پر و بالم پچرخي يا دخالت كني بد ميبيني فهميدي ؟؟
صداي از ان زن در نيامد كه دوباره با خشم پرسيد
مرد-: فهميدي چي گفتم ؟ فريده مگه با تو نيستم ؟
اشك هايش را كه روي گونه هايش را خيس كرده بود را با روسري سرش پاك كرد صدايش را بالا برد و روبه ان مرد ظالمي كه زماني مرد زندگي اش بود گفت
فريده-: نميزارم بچه هامو از پيشم ببري ميميرم اما اونارو بهت نميدم نميزارم ببري شون توي يه كشور غريبه
عصباني شده بود شايد توقع نداشته است ان رفتار را از زني كه تا كنون صدايش را بالا تر از حد معمول نشنيده است امروز با صداي بلند و با اعتماد بنفس جلويش ايستاده است و حرف ميزند را بشنود
خشمگين دست اش را بالا برد تا سيلي ديگري نثار صورتش كند كه پسرش سپر مادر شد و دست پدرش را در حوا نگه داشت
با خشم دست پدر اش را رها كرد و گفت
پسر-: بابا بسه ديگه اگه بار ديگه روي مادرم دست بلند كنيد باز…
وجدان اش اجازه نداد تا حرف ديگري براي پدرش بزند پدرش با چشمهاي گرد شده نگاهش ميكرد باورش نمي شد ان پسر از خون خودش است پسري كه سعي داشت همانند خودش تربيت كند همان پسر حالا جلويش ايستاده است و سپر مادرش شده است
دست اش را مشت كرد و روبه فريده كه برق تحصيني از ان دلاور كوچك در چشمانش داشت گفت
مرد-: ميبينم پسرم رو هم از راه به در كردي اصلا اشتباه كردم گذاشتم باهات باشه كه الان جرعت كرده جلوي پدرش وايسته
فريده دست اش را روي شانه پسرك دلاور اش گذاشت و گفت
فريده-: بچه هام تا وقتي زنده باشم با منه اين رو بفهم شهاب
شهاب عصباني نشد حتي اخم هم نكرد پوزخندي برايش زد و گفت
شهاب-: اينو قانون تصميم ميگيره و خودتم خوب ميدوني قانون چه تصميمي ميگيره اخه هرچي نباشه حقوق خوندي ديگه
با دست اش اشاره اي به پسرك اش كرد و ادامه داد
شهاب-: بچه ها ديگه هفت سال شون نيست

نوشته دانلود رمان عطر خوشبختی نودهشتیا اولین بار در نودهشتیا| 98ia | دانلود رمان جدید. پدیدار شد.

نمایش متن کامل

سلام به همه 8->

یه مدت نبودیم L-)

الانم نیستیم :-?

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

در تاپیک ها، اگر سوال يا نظر خاصي نداريد لطفا فقط از دکمه می پسندم و ... استفاده کنيد. نظراتي مانند مرسی، خوب بود، ممنون و ... شامل اسپم هستند و باعث کاهش کيفيت پست ها مي شوند.

بالا آوردن تاپیک ها و پست ها قبل از 48 ساعت ممنوع است و موجب حذف آنها خواهد شد.

لطفا به جای بروز کردن تاپیک های قدیمی در نظر شروع یک تاپیک جدید باشید مگر این که لازم به بروزرسانی تاپیک مربوطه باشد.

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...

اطلاعات مهم

لطفا قبل از عضویت و همکاری با ما قوانین را مطالعه کنید.