رفتن به مطلب
برای اطمینان افزونه حرفه ای Yoast SEO Premium + extensions و قالب حرفه ای BeTheme - Responsive Multi-Purpose بصورت رایگان در سایت قرار گرفت. هر افزونه و قالب که مد نظر دارید با قیمت نصف از سایت های مشابه قرار می گیرد ×

تلقین محض

امتیاز دادن به این موضوع:


براي جلوگیری از تکراری شدن تاپیک ها قبل از ارسال از قسمت جستجوی سایت استفاده کنید. تاپیک های تکراری حذف خواهند شد.

تاپیک ها باید در انجمن های مناسب زده شوند. قبل از ارسال تاپیک عنوان انجمن را بخوانید.

ارسال‌های توصیه شده

دوستانم می گویند من آدم دهن بینی هستم. فکر کنم حق با آن ها باشد. آنها همیشه برای آنکه دلیلی برای حرفشان داشته باشند. اتفاق ناچیزی را که پنجشنبه پیش برایم پیش آمد. مطرح می کنند. ماجرا از این قرار بود که آن روز صبح رمان ترسناکی می خواندم. با این که هوا روشن بود. قربانی نیروی تلقین شدم. این تلقین تصوری را در من بوجود آورد که قاتل بی رحمی توی آشپزخانه قایم شده. قاتل دشنه بزرگی را توی دستش گرفته و منتظر ایستاده تا با ورود من به آشپزخانه به رویم بپرد و چاقو را به پشتم فرو کند. با اینکه درست رو به روی در آشپرخانه نشسته بودم و اگر کسی می خواست به آشپزخانه برود. می بایست از جلو چشمانم رد می شد و تازه به جز در ورودی آشپزخانه راه دیگری هم برای رفتن به آنجا نبود. با این همه، باز فکر می کردم قاتل پشت در کمین کرده. اما من قربانی نیروی تلقین شده بودم و جرأت نمی کردم وارد آشپزخانه بشوم. این موضوع نگرانم کرده بود اما چون دیگر وقت ناهار بود. باید حتماً به آشپزخانه می رفتم. در آن وقت زنگ خانه را زدند. بی آنکه از جایم بلند شوم، داد زدم: «بیا تو، در بازه». سرایدار ساختمان با دو یا سه نامه وارد شد. گفتم: «ببین، پام خواب رفته. می شه بی زحمت بری از آشپزخانه یه لیوان آب برام بیاری؟»سرایدار گفت: «البته». در آشپزخانه را باز کرد و رفت تو. چندی بعد صدای فریادی را شنیدم و صدای جسمی که با افتادنش، تمامی ظرف و ظروف و بطریها را از روی میز آشپزخانه کشید و به زمین ریخت. یکدفعه از روی صندلی بلند شدم و به آشپزخانه دویدم. نیمی از بدن سرایدار روی میز افتاده بود و دشنه بزرگی توی پشتش فرو رفته و کشته شده بود. خیالم راحت شده بود، چون معلوم شد هیچ قاتلی توی آشپزخانه نبود

خيلی سخته که بغض داشته باشی، اما نخوای کسی بفهمه ...

خيلی سخته که عزيزترين کست ازت بخواد فراموشش کنی ...

خيلی سخته که سالگرد آشنايی با عشقت رو بدون حضور خودش جشن بگيری ...

خيلی سخته که روز تولدت، همه بهت تبريک بگن، جز اونی که فکر میکني به خاطرش زنده ای ...

خيلی سخته که غرورت رو بخاطر يه نفر بشکنی، بعد بفهمی دوست نداره ...

خيلی سخته که همه چيزت رو بخاطر يه نفر از دست بدی، اما اون بگه: ديگه نميخوامت

برگرد التماست میکنم

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

  • پاسخ 0
  • ایجاد شده
  • آخرین پاسخ

بیشترین ارسال‌ها در این موضوع

روزهای محبوب

بیشترین ارسال‌ها در این موضوع

روزهای محبوب

در تاپیک ها، اگر سوال يا نظر خاصي نداريد لطفا فقط از دکمه می پسندم و ... استفاده کنيد. نظراتي مانند مرسی، خوب بود، ممنون و ... شامل اسپم هستند و باعث کاهش کيفيت پست ها مي شوند.

بالا آوردن تاپیک ها و پست ها قبل از 48 ساعت ممنوع است و موجب حذف آنها خواهد شد.

لطفا به جای بروز کردن تاپیک های قدیمی در نظر شروع یک تاپیک جدید باشید مگر این که لازم به بروزرسانی تاپیک مربوطه باشد.

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...

اطلاعات مهم

لطفا قبل از عضویت و همکاری با ما قوانین را مطالعه کنید.