رفتن به مطلب

دانلود رمان کژال نودهشتیا

امتیاز دادن به این موضوع:


براي جلوگیری از تکراری شدن تاپیک ها قبل از ارسال از قسمت جستجوی سایت استفاده کنید. تاپیک های تکراری حذف خواهند شد.

تاپیک ها باید در انجمن های مناسب زده شوند. قبل از ارسال تاپیک عنوان انجمن را بخوانید.

ارسال‌های توصیه شده

دانلود رمان کژال نودهشتیا

دانلود رمان کژال نودهشتیا

دانلود رمان کژال نودهشتیا

 

دانلود رمان کژال نودهشتیا

کوروش خیلی خشک جواب سلام هردویمان را داد اخم کرده بود انگار از چیزی عصبانی بود رو به من گفت -بیا دم در کارت دارم… نگاهی به پریسا کردم پریسا لبش را به دندان گرفت و سری تکان داد اما من بی هیچ ترسی به طرف در رفتم داشت کفش هایش را میپوشید -حساب داری؟ -حساب؟ -آره حساب بانکی! -نه! -فردا صبح که خواستم برم کارخونه آماده شو باهم میریم بانک ! -بانک برای چی؟ -برای باز کردن حساب ! -خب حساب برای چی؟ -برای اینکه از حالا ماهیانه نفقتو بریزم به حسابت وای !!!تمام حرف هایمان را شنیده بود برای همین اینگونه برافروخته و عصبانی بود -نیازی….. -فردا صبح آماده باش خدافظ -به سلامت در را بستم و به سمت پریسا بازگشتم -وای پری تمام حرفامونو شنیده بود -چی گفت؟ -هیچی گفت فردا میریم یه حساب برات باز میکنم -خب خدارو شکر حداقل سبب خیر شدم فردا میام دنبالت بریم خرید -نه فردا که نه خودم زنگت میزنم..باید اول کلید خونه رو هم بگیرم ازش بعد میتونم بیام بیرون باشه راستی کوهیار کجاست؟ -خوابه !دیگه باید بیدار بشه پریسا برای شام هم پیش من و کوهیار ماند و بعد از شام تاکسی گرفت و رفت بعد از خوابیدن کوهیار به اتاق کوروش رفتم تا لیوان را از اتاقش بردارم دیدم لیوان خالی است برداشتم و با لبخند لیوان را به آشپزخانه بردم و به اتاقم برگشتم . صبح روز بعد با کوروش به بانک رفتیم آنجا همه پسر اقای کیازند را میشناختند حساب من خیلی سریع درست شد و گفتند که یک ساعت دیگر کارت ای تی ام هم درست میشود نگران کوهیار بودم که در ماشین خواب بود که کوروش گفت -تو همین جا منتظر بمون من جایی کار دارم میرم و میام تا یک ساعت دیگه -کوهیار! -نگران کوهیار نباش حواسم بهش هست -باشه یک ساعت بعد کارت من اماده شده بود ولی هنوز کوروش برنگشته بود با او تماس گرفتم -الو دقیقه ی دیگه اونجام 01 -سلام ترافیکه تا -باشه پس میام دم بانک -نه بمون داخل هرموقع رسیدم زنگت میزنم بیا -باشه! -مواظب باش! -باشه خدافظ قطع کرد !مواظب باش !جمله ی ناشناخته ای که از دهن کوروش خارج شد !با اینکه شاید جمله ی خاصی نبود اما برای من خیلی خاص و عجیب غریب بود! چند دقیقه بعد کوروش زنگ زد و من از بانک خارج شدم توی ماشین نشستم و سلام کردم و به عقب برگشتم -کوهیار بیدار نشد

نوشته دانلود رمان کژال نودهشتیا اولین بار در نودهشتیا| 98ia | دانلود رمان جدید. پدیدار شد.

نمایش متن کامل

سلام به همه 8->

یه مدت نبودیم L-)

الانم نیستیم :-?

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

در تاپیک ها، اگر سوال يا نظر خاصي نداريد لطفا فقط از دکمه می پسندم و ... استفاده کنيد. نظراتي مانند مرسی، خوب بود، ممنون و ... شامل اسپم هستند و باعث کاهش کيفيت پست ها مي شوند.

بالا آوردن تاپیک ها و پست ها قبل از 48 ساعت ممنوع است و موجب حذف آنها خواهد شد.

لطفا به جای بروز کردن تاپیک های قدیمی در نظر شروع یک تاپیک جدید باشید مگر این که لازم به بروزرسانی تاپیک مربوطه باشد.

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...

اطلاعات مهم

لطفا قبل از عضویت و همکاری با ما قوانین را مطالعه کنید.