رفتن به مطلب
برای اطمینان افزونه حرفه ای Yoast SEO Premium + extensions و قالب حرفه ای BeTheme - Responsive Multi-Purpose بصورت رایگان در سایت قرار گرفت. هر افزونه و قالب که مد نظر دارید با قیمت نصف از سایت های مشابه قرار می گیرد ×

دانلود رمان عشق مقدس نودهشتیا

امتیاز دادن به این موضوع:


براي جلوگیری از تکراری شدن تاپیک ها قبل از ارسال از قسمت جستجوی سایت استفاده کنید. تاپیک های تکراری حذف خواهند شد.

تاپیک ها باید در انجمن های مناسب زده شوند. قبل از ارسال تاپیک عنوان انجمن را بخوانید.

ارسال‌های توصیه شده

دانلود رمان عشق مقدس نودهشتیا

دانلود رمان عشق مقدس نودهشتیا

دانلود رمان عشق مقدس نودهشتیا

دانلود رمان عشق مقدس نودهشتیا

 

زدم زیر گریه و گفتم:چی شده هیراد ..تروخدا بهم بگو…من معذرت میخوام که به خاطر من غرورتو جلوی بابا شکستی…باور کن من نمیدونستم بابا اینقدر سرسخته واسه این ازدواج…چیکار کنم منو ببخشی…تروخدا باهام اینجوری نکن…هیراد دندونهاشو بهم فشرد و گفت:راحتم بذار هیلا… و رفت توی اتاقشو درو محکم بهم کوبید…. زدم به درو با گریه زار زدم:چرا با من اینجوری میکنی هیراد…به خدادارم زیر فشار بابا و آرش له میشم..تو دیگه آزارم نده..من که به غیر از تو کسی رو ندارم…هیراد تروخدا تنهام نذار…زجه میزدم و این حرفها رو میگفتم…دیگه پاهام توان ایستادن نداشت ..همونجا رو زمین نشستم و گریه کردم…سرم از زور درد داشت می ترکید…تکیه اش دادم به چهارچوب در و چشمهامو بستم…. گلوم میسوخت و تمام بدنم داغ شده بود…انگار به پلکهام وزنه آویزون کرده بودن…آب دهنمو با درد قورت دادم…از تکون های شدیدی که میخوردم فهمیدم توی ماشین دراز کشیدم …به زور فقط گفتم:آب… صدای هیراد بود که میگفت:الان میرسیم عزیزم …یکم تحمل کن… دوباره با درد آب دهنمو فرو دادم و گفتم:هیراد منو بخشیدی؟ هیراد کلافه گفت:تومگه چیکار کردی که بخوام ببخشمت؟و بعد با مشت کوبید روفرمون و گفت:لعنت به من…. دوباره ازحال رفتم…وقتی چشم باز کردم تو اورژانس بیمارستان بودم و به دستم سرم وصل بود…سرم هنوز سنگین بود…پرستار داشت درجه سرمو تنظیم میکرد…نگاهم کرد و گفت:بیدار شدی؟ با بی حالی گفتم :من چم شده؟ پرستار روی برگه چیزی نوشت و گفت:هیچی سرماخوردی و تب کرده بودی… آب دهانمو به زور قورت دادمو گفتم:هیراد… پرستار بهم لبخند زد و گفت:شوهرته؟معلومه خیلی دوست داره…من موندم با اون حالش تورو چطور رسونده بیمارستان!!! یکدفعه نیم خیز شدم که دوباره درد توی سرم پیچید پرستار دستمو گرفت و خوابوندم رو تخت و گفت:چیه؟ با گریه گفتم:هیراد چی شده؟ دختر لبخندی زد و گفت:نترس چیزی اش نیست…فقط فشارش اومده بود پایین که الانم با سرمی که بهش زدیم داره تنظیم میشه خانوم عاشق….حالا هم تا تموم شدن سرمت آروم باش و دراز بکش…و از اتاق بیرون رفت..چه دل خوشیم داشت این پرستاره …اما واقعا خوش به حال زن هیراد …مطمئنم هیراد واسه عشقش هیچی کم نمی ذاره..کاش آرش مثل هیراد بود…. بعد از تموم شدن سرم هیراد اومد و با هم از بیمارستان رفتیم بیرون…نه من حرفی میزدم و نه هیراد …تا رسیدنمون به خونه هوا تاریک شده بود …هیراد تا اتاق خوابم همراهیم کرد و بدون هیچ حرفی رفت توی اتاقش..

نوشته دانلود رمان عشق مقدس نودهشتیا اولین بار در نودهشتیا| 98ia | دانلود رمان جدید. پدیدار شد.

نمایش متن کامل

سلام به همه 8->

یه مدت نبودیم L-)

الانم نیستیم :-?

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

در تاپیک ها، اگر سوال يا نظر خاصي نداريد لطفا فقط از دکمه می پسندم و ... استفاده کنيد. نظراتي مانند مرسی، خوب بود، ممنون و ... شامل اسپم هستند و باعث کاهش کيفيت پست ها مي شوند.

بالا آوردن تاپیک ها و پست ها قبل از 48 ساعت ممنوع است و موجب حذف آنها خواهد شد.

لطفا به جای بروز کردن تاپیک های قدیمی در نظر شروع یک تاپیک جدید باشید مگر این که لازم به بروزرسانی تاپیک مربوطه باشد.

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...

اطلاعات مهم

لطفا قبل از عضویت و همکاری با ما قوانین را مطالعه کنید.