رفتن به مطلب
برای اطمینان افزونه حرفه ای Yoast SEO Premium + extensions و قالب حرفه ای BeTheme - Responsive Multi-Purpose بصورت رایگان در سایت قرار گرفت. هر افزونه و قالب که مد نظر دارید با قیمت نصف از سایت های مشابه قرار می گیرد ×

دانلود رمان ماه پیشونی نودهشتیا

امتیاز دادن به این موضوع:


براي جلوگیری از تکراری شدن تاپیک ها قبل از ارسال از قسمت جستجوی سایت استفاده کنید. تاپیک های تکراری حذف خواهند شد.

تاپیک ها باید در انجمن های مناسب زده شوند. قبل از ارسال تاپیک عنوان انجمن را بخوانید.

ارسال‌های توصیه شده

دانلود رمان ماه پیشونی نودهشتیا

دانلود رمان ماه پیشونی نودهشتیا

دانلود رمان ماه پیشونی نودهشتیا

دانلود رمان ماه پیشونی نودهشتیا

زیر لب زمزمه کرد: کی همچین جونوری شدی؟ محمد غش غش خندید: من یا تو آخه بی شرف معلوم نیست چه غلطی می کنی زن ها رو اینجوری شیفته خودت می کنی . با نشستن سحر و دکتر بیات کنارشون بحث و تمومش کردن .زودتر از جمع خداحافظی کرد هر چی دکتر بیات اصرار کرد تا بیشتر بمونه قبول نکرده و بچه ها رو بهونه کرد. پشت ماشین نشست و قبل اینکه استارت بزنه ضربه ی به شیشه ماشین خورد با دیدن سحر شیشه رو پایین داد. سحر : میشه منم تا آپارتمانم برسونی؟ آخه ماشین نیوردم عمو جونم هم که حالا حالا سرش با مهمون هاش گرمه… علاقه ی به این کار نداشت ولی دور از ادب بود که در خواستش و رد می کرد. – بفرمایید بالا سحر کنارش جاگیر شد: دیرتر از همه اومدی و زودتر از همه هم داری میری. حتی برای شام هم نیومدی. عمو جان دلخور میشه از دستت. دستش و سراند بین موهاش و همون جا نگه داشت: دکتر بیات شرایط منو می دونند بیشتر از این نمی تونستم بمونم. استار زد و سحر با لحنش شوخی گفت: نکنه خانم بچه ها خونه منتظرت هستند؟ بعد خنده ریزی کرد. – پسرم فردا صبح مدرسه داره باید صبح خودم ببرمش. سحر سکوت کرد. انقدر جمله اش و آرام ادا کرده بود که انگار دم دستی ترین حرفی بود که باید میزد. سحر: نمی دونستم ازدواج کردی؟ صدای ملودی گوشیش بلند شد با دیدن شماره ماه پیشونیش لبخند روی لبش نشست. چون خایابون ها خلوت بود تصمیم گرفت بدون نگه داشتن ماشین جواب بده ببخشید یه لحظه ، الو ایران آروم لب زد: الو سلام آقای دکتر دلش می خواست به جای این آقای دکتر اسمش و صدا میزد. ولی خواسته دلش و خفه کرد. – سلام چیزی شده؟ ایران: بیدار شدم دیدم شب شده. شما هم نبودین. توضیح داد: شب مهمون استادم بودم وقتی خواب بودی رفتم. الانم دارم برمی گردم. چند ثانیه کوتاه سکوت کرد: خیلی زشت شد باید بیدارم می کردید.اصلا نفهمیدم کی خوابم برد؟ – صدات زدم بیدار نشدی

 

منبع:romankade.com

نوشته دانلود رمان ماه پیشونی نودهشتیا اولین بار در نودهشتیا| 98ia | دانلود رمان جدید پدیدار شد.

نمایش متن کامل

سلام به همه 8->

یه مدت نبودیم L-)

الانم نیستیم :-?

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

در تاپیک ها، اگر سوال يا نظر خاصي نداريد لطفا فقط از دکمه می پسندم و ... استفاده کنيد. نظراتي مانند مرسی، خوب بود، ممنون و ... شامل اسپم هستند و باعث کاهش کيفيت پست ها مي شوند.

بالا آوردن تاپیک ها و پست ها قبل از 48 ساعت ممنوع است و موجب حذف آنها خواهد شد.

لطفا به جای بروز کردن تاپیک های قدیمی در نظر شروع یک تاپیک جدید باشید مگر این که لازم به بروزرسانی تاپیک مربوطه باشد.

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...

اطلاعات مهم

لطفا قبل از عضویت و همکاری با ما قوانین را مطالعه کنید.